- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
تحریفی بودن ولادت حضرت علی اصغر در دهم ماه رجب
متأسفانه چند سالی است در بدعتی تازه و کاملا تحریفی به استناد یک خواب تخیلی و نادرست روز دهم ماه رجب را سالروز ولادت حضرت علی اصغر اعلام می کنند از آنجائیکه اصلی ترین رسالت این سایت مقابله با تحریفات و بدعت ها می باشد از بارگذاری اشعار در این خصوص معذوریم جهت کسب مستندات تحریفی بودن این تاریخ به قسمت روایات تاریخی مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
یک عمر ناز یـار کـشیدن به ما رسید تا کـوچـۀ نـگـار دویـدن بـه مـا رسـید از دستِ غِیر نان نچشیدن به ما رسید این فقـر را به نقـد خریدن به ما رسید عمریست زیرِ دِین تو مشغـولذِّمهایم مـا مـسـتـمـنـد کـویِ جــوادُ الاَئِـمـهایـم آئـیــنـهدارِ نــورِ خــداونـدگــارِ عـشـق طـوبـای سـرو قـامتِ بـاغِ دیـارِ عـشق روشـنتـرین ستـارۀ دنـبـالـهدارِ عـشق ای سـومـین محـمـدِ ایل و تـبار عـشق امــواج را بـه سـیـنـۀ دریـا گـذاشـتــی پـیـغـمـبـرانـه پـای بـه دنـیـا گـذاشـتـی در عمق شب چراغِ به شکلِ قمر تویی خـورشـیدِ کـائـنـاتِ بـدونِ سحـر تویی آن تحـفهای که داده خدایت خـبر تویی پـنجـاه سال حـاصل صـبـر پـدر تـویی یوسـفتـرین مسافـر یعـقـوب ما سلام بـانـیِ خـنـدههــای امــامِ رضــا ســلام از شعـلههای شـمعِ شـبت دود میرسد از چشمههای چـشم ترت رود میرسد از دخل کسب و کار غمت سود میرسد از سـفـرههـای خـانۀ تو جـود میرسد ظرف گرسنگان جهان در مسیر توست حاتم یکی ز خیل هزاران فـقیر توست سائل شدن تـفـاخـر ایل و تـبـار ماست اصلاً همین گداییِ تو کسب و کار ماست گرد و غبار طوس بر این کولهبار ماست ما اهل مشهـدیم، خـراسان دیار ماست هرکس که سر به پنجـرهفـولاد میزند از هـجـر کـاظـمـیـن تو فـریـاد میزند نقّـاره میزنـند؛ صدای فـرشـتههـاست آن نفخِ صورِ صبحِ قیامت همین صداست پای عـلـیـلِ سـائـل تو در پیِ شـفـاست بـاب الـجـواد؛ بـابِ مـُرادِ دلِ گـداسـت یک گوشهچشم از نظرت را به من ببخش اذن زیـارت پـدرت را به من بـبـخـش تـا بــیگُـدار پــا بــه رکــاب بــلا زدم در منـجـلاب معـصیـتم دست و پا زدم هرگـاه عـمـه جـانِ شـمـا را صدا زدم انـگـار پـشـتِ پا به همه غـصهها زدم آقا! اگر به عـشـق تـو گـرمِ تـلاطـمـیم تحت دعـای حضرت معـصومۀ قـمـیم شـکـر خـدا کـه بـال زدم در دیــار تـو جـبـریـل میشـوم بـرسـم تـا مـزار تـو تــمّـارگـونـه سـر بـگـذارم بـه دار تـو ایـل و تــبـار مـن بـه فــدای تـبــار تـو گاهی شـهـید خـواهر و گاهی برادریم بیـمـارهای نـذریِ مـوسی بن جعـفریم آقـا! مـرا ز جـمع فـقـیـران خود مران من را هـمان گـدای قـدیـمی خود بدان گـرد گـنـاه را بـده از شــانـهام تـکــان تو روضهخوان فاطمهای، روضهای بخوان خـیـلی به حـال مـیـخ کـج در گریستی آنـقـدر پـای پـهـلـوی مـادر گـریـستی! بـگـذار ابــتـدای بـهــاران بـخـوانـمـت بر دشت خشک، لذت باران بخوانمت گر قصد کردهام که به جان، جان بخوانمت باید عـلـیِ اکـبـرِ سـلـطـان بـخـوانـمت صحن شریفِ طوس همان کربلای ماست پائـینِ پـای مـضجعِ بابات جای ماست شـکـر خـدا پـدر به غـمـت آشـنـا نـشـد خیره به طرز رفـتنت از خـیمهها نشد سر نیـزهای به روی تنت جا بهجا نشد حلقت به زورِ لُجّـۀخـون بیصدا نشد هِی سعی میکـند بـشود جمع پیکـرش آه از دل حـسـیـن سـر نـعـشِ اکـبـرش
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
دلگـیرتر از سیـنۀ تنگـم قـفـسی نیست در خانـۀ تنهـایی من، همنـفـسی نیست تنهاتر از این بیكسِ دلمرده كسی نیست من یكـسره فریادم و فریاد رسی نیست در حـسرت آغـاز بـهـار است كـویـرم جان همۀ شهر به گیسوی تو بستهست نان همه بر همت بـازوی تو بستهست بند دل عـیسی به دم هوی تو بستهست طاقیست دل ما كه به ابروی تو بستهست با دست تو ورز آمد از آغـاز، خـمیرم روشـن شــده بـا آمــدنـت دیــدۀ بــابــا لـبـخـنـد تو شـد سـاحـل آرامـش دریــا شد بـسـته درِ تـهـمت بیپـایـه و بیجـا مبهوت شد از ذرّهای از عـلم تو یحیی گـفـتی كه من از طـایـفـۀ عـلم غـدیـرم حرف از علی و آینهها شد، چه بهجا شد دستم پُـر بـارانِ دعـا شد، چه بهجا شد غم، پشت سرم آبلهپا شد، چه بهجا شد این شعر فقط صرف خدا شد، چه بهجا شد از شعلۀ این راز، گُل انداخت ضمیرم
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
در اين حريم، هيچكسی بیمراد نيست بازار اهل معـرفت اینجا کساد نیست همواره بیحـساب فقـط لطف میكـند بيهـوده نام او كه امامِ "جواد " نيست ديـدم كه در تـمامی حاجـتگـرفـتهها فـرقی ميان مجـتهـد و بیسواد نيست پـرسـيـدم از حـوائج و بـين جـوابها حتی يكیش، "حاجت ما را نداد"، نيست نـامـی بـرای درب ورودی مـرقـدش درخورتر از ورودی "باب المراد" نيست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
خـبر آمد نـشـود دست گـدا رد امشب دیدنی گـشته کـرمخـانۀ مشهـد امشب ابتران را روی لب نالۀ ممـتـد امشب کـوثـری آمـده بـا نـام مـحـمـد امـشب بـاز هـم نـغـمـه لـب آیـۀ اعـطـیـنا شد صـلـواتـی بـفـرسـتـیـد رضـا بابا شـد آن که باشد ز هـمه با بـرکـتتـر آمـد یـادگــار خـلـف مــوسـی جـعـفـر آمـد آنکه او را به جهـان نیست برابر آمد یک رضاجان دگـر، قـنـد مکـرر آمد مژده وصل به کنعانِ فراق آمده است حضرت ضامن آهوی عراق آمده است آمـده بــاب مــراد هـمـه دنــیـا بـشـود آمـده تـا هــمـۀ زنــدگـی مــا بــشــود آمده یـک نـفــره لـشـکـر بـابـا بـشـود آمـده مـنـتـقـم حـضـرت زهـرا بـشود چون حسن بر همۀ فاطمیون سالار است از فلانی و فلانی چه قدَر بیزار است به کـریمان جهـان داد کرم یـاد، جواد غالبا بیـشتر از خواهـش ما داد جواد رمز هر معجـزۀ پنجـره فـولاد، جواد خـانه آبـاد کـنـد، خـانـهاش آبـاد جواد میدهد مثل رضا حـاجت ما، نشـنیده " گوش این طایفـه آواز گـدا نشـنیده" حضرت بنـدهنـواز، ای کـرم رویایی شرف الشمس جـوانانِ بنی الـزهرایی از طـفـولـیت خـود نـه، ز ازل آقـایی حرز دادی به عدویت، چه دل دریایی تو چه کردی که به تو دشمنت ایمان دارد این شـفـاخانه برای همه درمـان دارد حضرت عشق مگر لطف تو پایان دارد؟ با شما نا شـدنیها هـمه امـکـان دارد خـانـهات ثـانـیه به ثـانیه مهـمان دارد کاظمینت چه قـدَر بوی خراسان دارد رو به تو کرد بیابان و گلستان برگشت مور آمد در این خانه، سلیمان برگشت دم به دم از تو رسیده است به این دنیا فیض قطره با فیض نگاهت شده یک دریا فیض تا ابد گشته ز عـمر کم تو معنا فـیض لب به گهواره گشا تا ببرد عیسی فیض آمدی تا که کـنـی راه عـلـی را کـامل شد ز تـیغ دو دم نطقِ تو رسوا باطل ای امید همه، دریای کـرامت، الغوث قمر شمسِ شموس آه ز ظلمت، الغوث گم شدم، ای پدر هـادی امت، الغـوث کی رسد پی سحر این شب غیبت، الغوث غــم گـرفـتـه هـمـه آبــادی مـا را آقـا بـرســان جـمــعــۀ آزادی مــا را آقــا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت جواد الائمه علیهالسلام
آنکه «کم»ش را نیمهشب آورد، دادت دارد زیـادش مـیکـنـد لـطـف زیـادت آقا منم... آن رختْپاره... پا برهنه... آن شب، شبجمعه مرا که هست یادت! تـو کـیـسـتـی؟ تـو از کـریـمـان بـلادم مـن کـیـسـتـم؟ مـن از گـدایـان بـلادت من از در این خـانـهات جـایی نرفـتـم پس رو مگردان از گـدای خـانهزادت آن کـه مـرا حـالا مـُریـد تـو نــوشـتـه حتماً تو را هم مینویسد «یا مراد»ت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا مینهی هر صبح خورشید عـرض ارادت مـیکـنـد بر بـامـدادت بـابـای تـو با دیـدن تو گـریـه میکـرد با گـریه لطـف دیگـری دارد عـبـادت آباء و اجـدادت همه یک یک جـوادند پس مینویـسیـمت جـواد بن الجـوادت
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
آنـان کـه پـی کـاســبـی رزق حـلالـنـد تا روز قـیـامـت دَرِ این خـانـه وبـالـند باید که سر سجده به این خاک بمـالـند - اینها- همه سرچشمۀ آن آب زلالـند ما را که سلوک علی و آل مرام است رزقی بجز از سفرۀ ارباب حرام است ای منـتـظـران مـقـدم مـوعـود مبارک در مجلستان عطر خوش عود مبارک میلاد کرم، لطف و عطا، جود مبارک از بسکه شد این فاطمه مولود مبارک ازدست علی هر چـه گـدا تـاج گرفـتند در عرش ملائک همه معراج گرفـتند عالم همه پست و پسر فاطـمه بالاست یک عمر شدم نوکرش، آنقدر که آقاست از نسل علیّ و نوۀ حضرت موساست مولام رضـا، او عـلیِ اکـبرِ مـولاست اســفـنـد بــپـاشـیــد سـر آتـش ایــمــان او آمده تا کـور کـنـد چـشـم حـسـودان روئـیـد زِ لبهای علی اکـبریاش گل چـیـدنـد مـلاک زِ رخ دلـبـریاش گـل از لعـل مـنـاجـاتیِ پـیـغـمـبریاش گـل از سمت پدر گل، نسب مادریاش گل به به! چه گلی آمده در خاطر این باغ قـنـداقـۀ گـلـپـوش شـده قـبـلـۀ عـشــاق او عبد خدا بود، در این باره سخن گفت " لاحول و لا" خواند و به گهواره سخن گفت پر نور شد آن خانه چو مه پاره سخن گفت با هر دل بـیـچـارۀ آواره سـخـن گفت: " تنهـا نه به هر مفـلس در بـند جوادم حـتـی به امــامــان خــداونـد جــوادم" خـوب است زِ قـنداقۀ او توشه بگیریم از مـزرعۀ صورت او خـوشه بگیریم فیض حرم صاحب شـشگوشه بگیریم روی قـدمـش سر بگـذاریم و بـمـیـریم چون مرگ به روی قدمش عین حیات است او منبع جود است و دَلیلُ البرکات است وَاللهِ بـنـی فـاطـمـه سـرمــایـۀ دیـنــنـد هم سایه حـقنـد وَ هـم سـایـهنـشـیـنـنـد فردوس خـدایـند و بهـشـتـند و بـریـنند ما رعـیت و ایـنان همه ارباب تریـنند اینها سر شـاخـه رطـب کـال نـدارنـد اولاد عـلی، طفـل و کـهـنـسال نـدارند او کودک ارباب ولی شیخُ الائمه است دشمن شده از جامِ میِ معرفتش مست خوردند بزرگان همه در بحث به بن بست پیش پسر شاه خـراسـان شـدهاند پـست در محضر او اوج نشیـنان همه پستند محکوم به درماندگی و عجز و شکستند در وادی دل وجه خـدا کیست بجز او دروازه و مـفـتاح دعـا کـیست بجز او ابن الکرم و ابن سخـا کـیست بجـز او ابن عـلی و ابن رضا کـیـست بجـز او او ابن علی، ابن علی، ابن علیهاست آری نهمین معجزۀ حضرت زهراست او کـارگـشـای گـره روز مـعـاد اسـت سرچشمۀ جود است و جواد است و جواد است بر سـفـرۀ او رزق خـداداد زیـاد است از آمدن ابن رضا، فـاطـمـه شاد است ما سـایـهنـشـیـن کــرم ابـن رضــائـیـم مـشـتـاق طـواف حـرم ابـن رضـائـیـم بـایـد که بـسـازیم دوبـاره حـرمـش را بر عرش رسـانـیم شـکـوه علـمـش را چون لشگری از شمع بسوزیم غمش را در روضه بـمـیـرم غـمِ سنّ کـمش را مـدّاح فـلـک در غــم او زمـزمه دارد او ارثـیـۀ عــمـر کـم از فـاطـمـه دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت جواد الائمه علیهالسلام
ای شهریار مملکت بذل و فضل و جود از ما به آسـتان تو جانـا دو صد درود تـو شـعـر جـاودانـه جـود و کـرامـتـی من با کـدام واژه تــوانـم تـو را سرود سر تا به پا عـنـایـتی و پا به سر کـرم صدها چو حاتمند به پیش تو در سجود ای آســمـــان آبـی اقــلـــیــم ارتــضــا وی زیـنـت و فـروغ ده گـنـبـد کــبـود هستی جواد و جمله کـریمان روزگار باشند قـطرهای و تو هستی مثـال رود تو برتر از خـیالی و مافـوق فهم خلـق باید که وصف حسن ترا از خدا شنود در بخشش و عطا و سخاوت یگانهای آری وجـود جـود ز جود تو شد وجود این بس به شأن تو که جـواد الائمهای با تو خدا به خلق در مرحـمت گـشـود مهر و ولای حضرتت اندر قیام حشر بـاشـد کـلـیـد بـاب بـهـشـت حـق ودود صد شکر حی لم یزلی را که در جهان مهر و محبتت شده ما را چو تار و پود زاهـد اگر خـیـال بـهـشـت بـرین کـنـد یاسر هوای کوی تو دارد به صد درود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
از هر چه به غیر او گـسـستم دل را به کسی جز او نبـسـتم من عـاشـق و بـیقــرارم امـا عاشـقتر از این کنم که هستم آهــســتــه کـنــار کـفـشـداری یک گوشه برای خود نشـسـتم خود را که دچار خویش دیدم در آیــنــۀ حــرم شــکــســتــم بر دفـتـر من نـشـسـت بـیـتـی بـیـتی که دوبـاره کرد مـسـتـم تـا ذکــر لـبــم جـــواد بــاشــد رزق حـــرمــم زیــاد بــاشــد حرف دل عشق یک کلام است بر لب صلوات من سلام است در گوشۀ چشم اشک شوق است موسـیـقیِ گـریه بیکلام است تـوصیـف جـواد را چه گـویم ایشان رضویترین امام است لطف و کرم و سخا و جودش لا ینقـطع و علی الـدوام است دردانـۀ شـاه طــوس خــنـدیـد برخیز و بیا که بار عام است تـا ذکــر لـبــم جـــواد بــاشــد رزق حـــرمــم زیــاد بــاشــد خــورشــیــد سـر قــرار آمــد آرامـــش قـــلـــب یـــار آمـــد امشب خبریست در خراسان نـــقــاره بـــزن بــهـــار آمـــد سـلـطـان سـریــر ارتـضـا را آئـــیـــنـــۀ بــی غــبـــار آمــد در صحن حـرم دوباره باران بــا آتــش دل کـــنــــار آمــــد گــفــتــم بــبــرم دلِ رضـا را طـبــع غــزلــم بــه کــار آمـد تـا ذکــر لـبــم جـــواد بــاشــد رزق حـــرمــم زیــاد بــاشــد صحرای نگاه من کویریست دسـتان دلم پر از فـقـیریست آهـــوی اســـیـــر آســـتـــانــم آزادی من در این اسیریست کــار دل مــا فــقــط گــدایــی کار تو همیشه دستگـیریست دل را برسـان به کـاظـمـیـنت بیتاب دیار توست دیریست عـشـق تـو خـلاصـۀ جــوانـی آرامـشِ روزگـار پـیـریسـت تـا ذکــر لـبــم جـــواد بــاشــد رزق حـــرمــم زیــاد بــاشــد
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام در شب لیلة الرغائب
غـم کـهـنـۀ در گـلـویـم حــسـیـن اسـت دم و بـازدم، های و هـویم حسین است اگـر چــشـم مـن آبــروی مـرا ریـخـت چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است بـه دنـبـال نـامـی بـه جـز عـشـقـم امــا سرانجام هر جست وجـویم حسین است شـب آرزوهـــا شـب جــمـعــه بــاشــد و کـتـمـان کـنـم آرزویـم حـسـین است؟ بـه سـجــاده گـفـتـم کـه مـایـل بـیـفــتــد که از این سحر سمتوسویم حسین است سـرآغـاز عـالـم... سـرانـجـام عـالـم... خـلاصه بخـواهم بگـویـم، حسین است
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در لیلة الرغائب
به این بغض پنهـان شده در گلـویم به این اشکهـای روان از سـبویم بـه جـز دیــدنـت آرزویــی نــدارم شــب آرزوهــا تـــویــی آرزویـــم به جز از تو خواندن به جز از تو گفتن چه دارم بخـوانـم چه دارم بـگـویم نسیـمی ز کـوی تو میآمد ایکاش که من هم گـل نـرگـسـت را ببویم بـیـا تـا کـه در آبــشــار نـگــاهـت خودم، این دلآلـوده را هم بـشـویم تو آنقدر خوبی که عـمری بدی را نـیـاوردهای هـیچ گـاهـی به رویـم شـب جـمـعـههـا تـیـر دلـتنگی آرد غـم دوری از کـربـلا را به سـویم شب آرزوهـا دعــا کـن بــبــیــنــم که با قبر شش گوشه در گفت و گویم
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در لیلة الرغائب
ای یار ز دیده گـشته غـائب برگرد ای هجـر تو اعـظم مصائب برگرد امشب ز خدا فقـط تو را میخواهم ای آرزوی شـب رغـائـب بـرگـرد سید سعید شاهچراغی ************ ما مـنـتـظر رؤیـت رویت هـسـتـیم ای آرزوی شـب رغـائـب بـرگـرد مهدی ستار زاده ************ با روی سیه به گفت و گویم امشب شاید نـظـری کـنـی به سویم امشب ای کاش که این جـمـعـه بـیایی آقا ایـن اسـت تــمـام آرزویــم امـشـب محسن زعفرانیه ************ از درد زمــانـۀ فــلـج مـیخــوانــم از ساحت آخـرین حـجـج میخوانم در خـلـوت لـیـلـةالـرغـائـب قـطـعاً عَـجّـل لِـوَلـیّـکَ الـفَـرَج میخـوانـم علیرضا خاکساری ************ ای مظهـر مظهـرالعجـایب! الغوث مظلـومتـرین حاضرِ غایب! الغوث جـز دیـدن تو چه آرزویـی داریم؟! ای رغـبت لیـلـة الرغـایب! الغوث مجتبی خرسندی
: امتیاز
|
مدح و منقبت امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
باید چه گفت مدحت شاهی عـظیم را؟ کو شعرتر که وصف کند این حریم را؟ کو یک گره که باز نگردد به دست او؟ کو حاجتی که خسته کند این کریم را؟ کوکوکنان نشسته به بامش، مگر کریم با دست خـویش دانه دهـد یـاکـریم را هوهوی پرچمش به تقرب کشانده است تا سامـرا به روی دو زانـو نـسـیـم را یک جرعه از کنارۀ دریای حکـمتـش پرورده است حـضرت عبدالعـظیم را بـا تــیــغ آبـــدیــدۀ نـــور هــدایــتــش سرکـوب کرده خـدعـۀ قـوم رجـیم را هـرگز به پـادشـاهی عـالـم نـمیدهـیم حـظـّی که از گـدایـی او مـیبـریـم را مدیون اوست مکتب قرآن و دین حق در فـتـنهها صراط چـنین مـستـقـیم را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
شکست بال و پرش آسمان تکان میخورد ز درد، روی تنش رنگ ارغوان میخورد میان بـسـتـر خود او ز درد میپـیـچـیـد گره بـه کـار اهـالـی آسـمـان میخـورد برای زخـم عـمـیـقـش دوا افـاقـه نکـرد ز بس که زخم زبان او از این و آن میخورد تو را خدا دگر او را به کوچهها نکشید خدا نکرده زمین گر در آن میان میخورد جـواب مــادر او را چـگـونـه میدادیـد چه قدر خونِ جگر او ز دستتان میخورد میان بستر خود تشنه روضه سر میداد صدای گریه و آهش به گوش جان میخورد چنان ز چوب و لب خشک و خیزران میخواند که گوئیا به لبش چوب خیزران میخورد شبیه جدِّ غـریـبـش چنان به خـاک افتاد کأنَّ ضربه ز سر نیـزۀ سنان میخورد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید از بس که دل میبُـرد از اطـرافـیانـش یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد وقتی که مهمان را به کویش دربهدر دید در چشم ابراهـیمیاش اما غـمی نیست باید که این ویـرانه را از آن نظـر دیـد در کـوچهها، پـای بـرهـنه، سَـیّدِ شهـر اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟ قبری که پیـشاپیـش در این خانه کَـندید تنها به چـشـمش سجـده و آهِ سحـر دید در شهر غربتخیزتان بهتر که تنهاست! از همجواری با شما خـیری مگر دید؟ مردی گـریـبانچـاک افـتاده به خاکـش میشد پدر را مو به مو در این پسر دید! بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!» انگـار آنـجـا مـادری را پـشـت در دیـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
دست فهم بشر از درك شما كوتاه است گر چه اندازۀ انفاس به سویت راه است جز در خانۀ تو محض طلب كردن رزق هر كه جای دگری رفت یقین گمراه است نوۀ حضرت خورشید شدی، سورۀ نور ذرهای كه شده روشن ز نگاهت ماه است لـیـلـة الـقـدریـتـان ارثــیـۀ زهــرا بــود فـقـط از كُـنه مـقـام تـو خـدا آگـاه است زیر و رو میكند این جامعه را جامعهات خط به خط جامعه تفسیر كلامالله است سامرا رفته فـقـط حرف مرا میفـهـمد اوج لذت بخدا سجده بر این درگاه است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
آسـمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته مـادرت را باز در هول و ولا انداخته کاری از دستِ طبیبان بَر نمیآید غریب در کـنـارِ بـسـتر تو مـرگ جـا انداخته پوستی بَر استخوان داری، به زهرا رفتهای خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته رفته رفته حجرهات گودال سرخی میشود زهر، لبهایِ تو را چون نینوا انداخته تشنگی بیرحمتر از نیزۀ زیرِ گلوست تارهایِ صوتی ات را از صدا انداخته جـامِ مِی شـرمـنـدۀ اندوهِ چشمانت شده مــاجـرا را گـردنِ شـام بـلا انـداخـتــه شام گفتم، خیزران آمد به یادم «وای وای» گریهها را یـادِ طشتی از طلا انداخـته
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
دلـم زیــارت دوره گـرفــتـه در پــایـت دو چشم من شده از غصه غرق دریایت زیارتی همه از روضههـای ملـمـوست فــدای صـبــر زیــاده دل شـکــیـبـایـت شدی یتـیم به طـفـلی ولی بـزرگ شدی مـیـان گـرگ صـفـتها شـبـیـه بـابـایت امان نـداشت ز دست هـجـوم دشـمنهـا خلوص راز و نیازت به نیمهشبهایت به دست بـسـته کـشـیـدنـد و بـردنت اما نخورده ضربۀ سیلی به روی زهرایت چه فرق بین علی یا نقی که توهین شد به نـام شـیــر خـداونـد و نـام زیـبـایـت دویـدهای پی مرکـب شـبـانه در کـوچه به یـاد عـمـۀ تـنـهـا مـیـان صـحـرایـت سه شب شـبـیـه اسـیـران کـربـلا دادنـد به جای خانه تو را در خـرابهها جایت میان بـزم شـراب به یـاد مـجـلـس شـام دلت شکـسته و برگشت رنگ سیـمایت به پیش چشم خودت قبر خویش را دیدی ولی کسی نـزده بـوسه پـای رگهـایت چه قدر لحظۀ جان دادنت غریب شدی نبـود در بـرت آن لحـظه مـاه رعـنایت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته صد نـیـسـتان نـاله از آه نَزارش ریخته فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی اینهمه یاس پریشان در کنارش ریخته؟ یا پریده در حقیقت رنگ از روی مهش یا دل آئــیــنـۀ آئــیــنــهدارش ریـخــتــه تیر دیگر در کمان صیاد دنیا چون نداشت زهر را چون طرح بر جان شکارش ریخته خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند آبروی سـامـرا از چـشـم زارش ریخـته در عیادت از دلش شاید که دلها بشکـند چون دل اهل و عیال او کنارش ریخته بسکه میسوزد گمانم قالب خورشید را از دل آتـش نــهـاد داغــدارش ریـخـتـه شاید از کـربـبـلا میآیـد و قـبر حـسـین ابر دلتنگی که باران بر مزارش ریخته در کفن پـیـچـید مانند خـبر در کـوچهها در گریز روضه خود طرحی به کارش ریخته جای دارد تاک روید "معنی" از خاک درش اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
کـشـانـدم به بـزم مـحـبت خـدا را طـلـب کــردهام بــادۀ ســامـرا را بـنـا شـد سـبـوی زیـارت بـنـوشـم چـشـیدم دو جرعه شراب دعـا را کنار ضریحی که زهـرا نـشـسـته سحـر نـذر کـردم حـدیث کـسا را نشـستم پس از جـامعه زیر گـنـبد جـماعـت بـخـوانم نـمـاز عـشا را رسیدم به اینجا ولی دست من نیست خود آورده این جمع حاجت روا را فـدای کـریـمی که در اوج عـزت خـریـده است نـاز و ادای گـدا را مسـلـمان و غیر مسـلـمـان نـدارد عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را بـپـیـچـیـد بـین حـرم نـسـخـهام را گرفـتـم ز دست طـبـیـبـم شـفـا را کسی که دلت مست طوس است بنگر از ایوان سلـطانش ابن الـرضا را فـدای امـامـی کـه در سـامـرایـش کـشـیـده بـه شـانـه غـم کـربـلا را اسـیـری کـشـیـده ولی تشـنگی نه نـدیــده بـه روی تـنـش ردّ پــا را کسی وقت تـشیـیع جسـمش ندیـده تـنـی پـارهپـارهتـر از بــوریــا را خـرابـهنـشـین بود و تبـعـیـدی اما نـخـورده دگـر غـصۀ عـمـهها را گرسنه نخـوابـیـده اهل و عـیـالش نشد بالـش دخـتـرش سنـگ خـارا سری را رقیه بغـل کرد و بـوسید سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
پیـمبرزاده هستی شیـوۀ اعجـاز میدانی بگو با جامعه مقداری از اسرار پنهـانی تو مصباحالهدایی و کلامت نور در نور است بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی هدایت میکنی سرسختهایی چون جُنیدی را به پشت ابر تیره، کِی شود خورشید زندانی؟ کجای این جهان دیدند شیخی پیر از طفلی به یکباره بیامـوزد چـنین رسم مسلمانی علی الظاهر تو کودک بودی اما یک «ولی الله» که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی تو و بزم شراب و باز تکرار جسارتها ملائک با تو میگریند وقتی روضه میخوانی دلی که بیتو میماند بیابان است میخشکد نگاهت نور خورشید است دریک صبح بارانی شبیه بادسرگردان، میان صحن میچرخم و میگویم به آنهایی که میآیند مهمانی گدای سامرا بودن شرف دارد به "اربابی" بیا مسکین در این خانه که پشت در نمیمانی بیا که سفره احسان در این بیتالکرم پهن است چه خوانی وچه احسانی چه روزی فراوانی منم خردهگدایی که کریمی چون تو را دارم تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی پـریـشـانـم پـریـشان هـوای سـامـرای تو زیارت هست پایان دلانگـیز پـریـشـانی
: امتیاز
|